تودلیجات

هیچ چیز ابدی نیست...باور کن

تودلیجات

هیچ چیز ابدی نیست...باور کن

بده باد ببره غصه هاتو ^_^

منوی بلاگ

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

وقتی بچه بودم هر وقت احساس تنهایی میکردم،میرفتم تو کمد رخت خوابا و مثلا میخواستم جلب توجه کنم تا بگم من نباشم یه چیزیتون کمه هااا،یا منم هستمااا..هرچند شاید اونقدر آروم بودم که بعید میدونم کسی متوجه ی نبودنم میشد...ولی خب مامان یا بابا با صدای بلند ابراز نگرانی میکردن و دنبالم میگشتن با اینکه میدونستن کجام و همین بهم اونقدر قوت قلب میداد که اصلا یادم میرفت واسه چی رفتم تو کمد و نقشه می کشیدم که وقتی در کمد و باز کردن چطوری خیز بگیرم و بگم پخخخخ تا قلبشون بریزه...

به همین سادگی

کاش الانم این احساس تنهایی و دلتنگی اینقدر راحت برطرف میشد،ولی هرچی که میگذره سخت تر برطرف میشه...ربطی هم به خانواده و آدمای دور و اطراف نداره چون یه نیروی معنوی میخواد واسه رفع شدنش یه چیزی مثل ارتباط گرفتن با خدا یا آدمای عزیزی که دیگه کنارمون نیستن یا حتی هستن ولی ما متوجه روح قشنگشون نیستیم 

اونقدر حرف دارم واسه گفتن که حس میکنم هیچی تو ذهنم نیست...همچین تناقض عجیبی که اذیتم نمیکنه تا وقتی بهش فکر نکنم..

هی مینویسم هی پاک میکنم،هی مینویسم هی پیش نویس میکنم:/یه وسواس خاصی هم دارم که نمیذاره هر مطلبی و انتشار بدم:/


+دارید میترکونید تابستون و ؟یا کنار پریز ،جلو کولر؟:))

++عنوان هم از لهراسبیِ صدا قشنگ:)

۱۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۱۸
حیات ..