تودلیجات

هیچ چیز ابدی نیست...باور کن

تودلیجات

هیچ چیز ابدی نیست...باور کن

بده باد ببره غصه هاتو ^_^

منوی بلاگ

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

داشتم فیزیک میخوندم،خیلی خوابم میومد گفتم وسطش یه چرتی بزنم،یه ربع چرت زدم..،خواب دیدم واسه تکمیل ظرفیت رشته ی روانشناسی مسؤل کپی برداری منتقدین تهران(تا اینجا اسم رشته بود) دانشگاه اردبیل قبول شدم.....یادمه هی پشت سر هم گریه میکردم و آرزوی مرگ میکردم،خیلی وحشتناک بود...ولی اسم رشتش خیلی جالبه ولی دقیقا نمیدونم کاربردش چیه؟مسوول دستگاه فتوکپی؟ روانشناس؟یا انتقاد کننده از تهران؟یا هرسه؟:)تو خواب تنها دلخوشیم منتقدین تهرانش بود😂که نمیدونستم اصلا ینی چی

تازه امسال اصلا تکمیل ظرفیت نداشتیم:/

سه ساعت از اون موقع  گذشته و من هنوز تو فکرشم :|گفتم بیام تعریف کنم تا شاید جنبه ی منفیش یادم بره..

نتیجه ی اخلاقی اینکه وسط درس خوندن چرت نزنید...کابوس میبینید://

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۷ ، ۱۱:۴۷
حیات ..

اصلا نفهمیدم کی اومدی...

 امسال برگای نارجیتو ندیدم،

صدای خش خش نشنیدم 

زیر بارونت خیس نشدم

تو هوای نمناکت چای و باقلوا نخوردم...

ها نکردم...

نوک مماغم سرخ نشد:)

میدونم کم لطفی از من بود تو این اتاق و کنار این دفتر کتابای گردن کلفت تحویلت نگرفتم،

ولی دید زدن آسمون نارنجی و معمولا ابریتو موقع طلوع آفتاب خوب بلدم...

من تا آخرش باهات گرم میمونم حتی اگه سرمای خودت تنمو بلرزونه،نمیذارم سردت شه دلبرم:))



+ایح ایح..خودم میدونم لوس شدم:/


++کلی حرف دارم که نمیدونم به کی بگمشون:/همشونم چرت و پرت و بدرد نخور.نه خواهری نه رفیقی..خودم و قانع میکنم که همه کار و زندگی دارن،کی حال داره به حرفای تو گوش بده..و منصرف میشم از باز کردن سر صحبت..

از وقتی از گروه دوستای بی تر ادبم لفت دادم واقعا نمیدونم آهنگا و پیاما و عکسای باحال و کجا بفرستم؟:/شعر و نوشته های عاشقانه ی بی مخاطب کم بود،حالا باید اینارم ذخیره کنم :))


+++یکی از حسای خوب وقتیه که ازت میپرسن ععع توام ناخن کاشتی؟بعد تو با چشمای قلبی میگی ناخنای خودمه😏 

بعد از سه چهار ماه تلاش متوالی و خوردن قرص ویتامین بالاخره موفق شدم به ناخنای چکش نخوار و بلند دست یابم:|


++++و اینکه دعا کنید برام..

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۷ ، ۱۴:۴۹
حیات ..
قطبی اومد از یه راه دور 
با یه قلب شیر شد یه امپراطور 
دم حمید گرم که چه تیمی بسته
با این قهرمانی نباشی خسته(بقیشو بلد نیستم)
شیث رضایی 
کریم باقری
محمد نصرتی 
محسن خلیلی 
هادی نوروری:(
نیکبخت 
واعظی 
و...
امشب که اخبار گفت قطبی دوباره برگشته ایران یاد اون روزایی که افتادم که پا به پای خواهرم فوتبالا دنبال میکردم،اون موقع ها نقش من فقط دعا کردن بود...خواهرم با التماس میگفت تو فقط دعا کن:/.یادمه سر بازی پرسپولیس سپاهان که پرسپولیس قهرمان شد،از یه طرف کتاب قرآن مدرسمو دستم گرفته بودم و از روش آیه الکرسی میخوندم از یه طرف به خواهرم میگفتم گریه نکن از یه طرفم تو دلم نذر میکردم پرسپولیس ببره،با اینکه نمیدونستم چیه کیه:/آخرشم که پرسپولیس اون گل تاریخی و زد منو خواهرم پریدیم بیرون،اون بازم گریه میکرد من دست میزدم،بعدش رفتیم خونه ی همسایمون که خواهرم دختر اونو که دوستش بود و از قضا اونم داشت گریه میکرد بغل کرد خلاصه آروم شدن:|
بعد خواهرم با دوستش رفتن شیرینی و بستنی خریدن،منم نبردن..من اون موقع مطمئن بودم پرسپولیس به خاطر دعا های من گل زده،چون همه ی دعاهام مستجاب میشد...چقدر خوب بود اون روزا.. .
میخواستم بگم خواهر یا برادر بزرگتر خیلی تاثیر داره رو خلق و خوی آدم،مثلا شاید اگه خواهرم استقلالی بود منم استقلالی میشدم،جالبیش اینجاست که اون دختری که یه روزی یه دفتری داشت که جزئیات همه ی بازیای پرسپولیسو توش مینوشت الان حتی اسم سه تا از بازیکناش هم بلد نیست:)
۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۰۰:۳۲
حیات ..

من: درود بر اشوی بزرگ!یک راست میروم سر اصل مطلب...دلگیرم از آنان که لاف میزنند و قمپوز در می کنند و موجب آن می شوند که خود را کم ببینم و دلسرد شوم..گوهری از گنجینه ات را نمایان ساز تا آرامش یابم..



اشو: ای تو دلی! وجود خویش را آنطور که هست بپذیر

و بدان که تو تنها در قبال خودت و خدای خودت مسئول هستی ،

نه در مقابل افکار و احساسات کسانی که

فکر می کنند از تو بهتر می دانند ..



من:آه خدای بزرگ،این همان چیزی بود که می خواستم بشنوم..این سخن را به گوش جان میسپارم..باشد که رستگار شوم..


اشو:قابلی نداشت،قربانت:)







+شما هم به حرف اشو گوش کنید.


++احتمالا ازین به بعد گفتگو های خودم و با دانشمندا و فیلسوفا و شاعرا و نویسنده ها و...

با هشتگ گپی با بزرگان به اشتراک بذارم:))

بعله اینطوریاست ما با هرکی که بخوایم گپ میزنیم😏دیالوگ هم از خودشونه جعل و تحریف تو مفهومش نمیشه:))

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۰۰:۴۸
حیات ..

قشنگ سکوت شب پاییزیو میشه تو بیان حس کرد...سرد شده...خیلی سرد،انگار هر لحظه ممکنه یخ بزنه..شایدم فقط من سردمه 



+دقت کردین چقدر از کلمه ی "قشنگ " و "انگار"استفاده میکنم:/حالا یه سریاشم موقع ویرایش پاک میکنم،انگار تیکه کلامم شدن


موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۷ ، ۰۰:۵۱
حیات ..