تودلیجات

هیچ چیز ابدی نیست...باور کن

تودلیجات

هیچ چیز ابدی نیست...باور کن

بده باد ببره غصه هاتو ^_^

منوی بلاگ
سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۷:۴۱ ب.ظ

هوای مَلَسِ لیمویی:))

ساعت حدودای ۸ شب بود که با رها کردنِ درِ سنگین و محکم واحد و شنیده شدن صدای ترسناکش زدم بیرون از خوابگاه...و  فقط یک ساعت فرصت داشتم دنبال سیر کردن معده ی بدبختم باشم..

شما میتونید یه آدم گرسنه ی ناهار و صبحونه نخورده ی سرما خورده ی گوشت کوب خورده رو تصور کنید[یادتون باشه چیا خوردم و چیا نخوردم ته پست ارزیابی میکنم]

هوا ملس بود..میتونم بگم عاشق هوای ملسم...ارینایی که نه سرده نه گرم:)

هوای ملس تک نفره است،بله بله ! باید تنهایی تند تند قدم زد و لذت برد..فکر کنم من از معدود دخترایی هستم که آروم آروم راه رفتن تو پیاده رو حوصلمو سر نمیبره ولی خب بازم نمیتونم با بابام هم قدم بشم و به اصطلاحی به پاش نمیرسم..

خب خب داشتم از لذت قدم زدن تک نفره میگفتم..البته اینم بگم تنهایی قدم زدن واسه موقعی خوبه که حوصله ی حرف زدن نداری وگرنه یه رفیق پایه ی دیوونه بازی در خیلی از زمان ها ارجحیت داره...

حال داغون منو جنب و جوش مردم و چراغای روشن مغازه ها از همه مهم تر سکوتی که تو ذهنم حاکم بود خنثی کرد...یعنی از پایین نمودار اومدم وسطش و به قول خارجیا شدم so so

بعد از چند متر قدم زدن به این نتیجه رسیدم که بیخیال فست فود و ازین قبیل آت آشغالا بشم و روی آوردم به آت آشغال دیگری به نام سالاد الویه آماده ی سوپری

میدونم ریسکش بالاست و ممکنه سسش فاسد شده باشه و اصن معلوم نیس تو کارخونه چطور بهمش زدن...تازه توش ژامبونم داره..میدونم ماده ی نگه دارنده داره میدونم املت و نیمرو سالم تره ولی خب طبق معمول این بار هم گوش به ندای قلبم دادم و به قصد خریدش وارد سوپری شدم و تصمیم گرفتم اصلا قیمت نپرسم و فقط کارت بکشم...چون یه چیزی تو ذهنم میگفت امشب شب توعه حیات!امشب فقط کارت بکش!امشب و دانشجو نباش...

از اونجایی که سالاد خالی از گلوی آدم پایین نمیره

چهار گزینه ای معروف" آب ،نوشابه ،دوغ ،دلستر" برام ایجاد شد،و در همون ابتدا آب حذف شد:/نمیدونم چرا وقتی هر بار تو دقیقه های اول حذف میشه بازم دفعه ی بعد میاد تو ذهنم...احتمالا به خاطر مایع حیات بودنشه[هار هار هار]

بگم براتون که دوغ هم همون ابتدا حذف شد به بهونه ی اینکه سردی میاره..

و اما یک راست رفتیم سراغ گزینه ی دلستر...

گفتم: یه دلستر هم بدید آقا..

دیدم دستشو گذاشت رو سیب:/...اوه ..یادم رفته بود اسم لیمویی عزیزم و بیارم

قبل از اینکه سیب و بیاره بیرون با حالت نگرانی گفتم لیموشو بدید:|

 

+لیمو نداریم..انگور بدم؟

 

انگور؟فقط یه بار انگور خوردم که یه طعم شیرینی داشت و دوست نداشتم..واسه من گزینه ی بعد از لیمو هلو بود...من اون لحظه به هیچ چیز جز خوردن غذا فکر نمیکردم:دی 

و اصلا اصلا حواسم به اون پیام بازرگانی معروف نبود

 

گفتم:هلو بدید بی زحمت

 

یه لبخندی اومد رو لبای فروشنده

گفت هلو هم نداریم..استوایی بدم؟:))

 

استوایی؟اصلا یادم نمیومد چه طعمیه..موقعیت ریسک کردن نداشتم:دی

گفتم هیچی نمیخوام آقا:|ببخشید

داشتم حساب میکردم که یهو فروشنده گفت عههه نوشابه ی لیموییشو داریم بدم؟:دی

با چشمان قلب قلبی شده رضایتمو اعلام کردم و خوشحال و شاد و خندان به سمت خوابگاه رفتم:))

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۱۴
حیات ..

نظرات  (۴)

حیات ،،، هلو رو بدم لیمو بدم 😀

حالا این خوبه من میخواستم بلیط بگیرم مثل خانوم شیرزاد تو ساختمون پزشکان بهش گفتم واقعاااا؟😅😅😂😂😂 آخه قبلش گفت میتونید بلیط اینقدر ی هم بخرین.

اصلا حواسم نبود به این موضوع ..

مرد خندش گرفت خخخ

پاسخ:
همشو بده:دی
کلا این حواس پرتی هم بد دردیه😂😃
اینجا هم بعد از خندیدن آقاهه من تازه فهمیدم که یه سوژه ای وجود داره
۱۵ آبان ۹۸ ، ۱۰:۱۰ شارمین امیریان

سلام.

 

خب تو باید می گفتی همشو بده!  معلومه پیام بازرگانیها رو با دقت نگا نمی کنیا 😉

پاسخ:
سلام:))
حیییففف شدددد
بعد تهشم میگفتم عاااالیییسسس😅

ای جااان:))) عزیزم

پاسخ:
😚😘💜
۱۶ آبان ۹۸ ، ۱۶:۰۵ دچارِ فیش‌نگار

حالا چرا اصرار میکنی که هوا تک نفره است؟

مگه ما چی گفتیم؟!


++ منم گزینه اولیم لیموست

پاسخ:
همین طوری:))

آخه یه سریا دو نفره بودن:)

++همانا شما رستگار خواهید شد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی