مفاصل زانوم جوری زودتر از همه جای بدنم سرما رو به خودش جذب میکنه و دیر تر از همه جا گرم میشه که حس یه پیرزن ۸۰ ساله رو دارم:/ دوبار اینقدر از سرما پاهام شل شد که نزدیک بود بیوفتم،حس ایستادن روی ساقه های تر گیاه و داشتم:/
ینی واقعا به ۸۰ میرسم با این امواج گوشی و اینترنت و غذاهای هورمونی تراریخته و پالم و کوفت و زهرمار ؟
همچنان بارون در حال باریدنه و من زیر پتو
شب زیر پتو، صبح زیر پتو، ظهر زیر پتو
روزای سرد و تکراری میان و میرن
دی ماه پر حادثه هم گذشت
این بود تعطیلات بعد از امتحانات؟
ما اعتراض داربم آقا
برف ما کجاست؟
آتیش و چای و سیب زمینی ذغالیمون چی ؟
یار و رفقای با معرفت و باحالمون که نفسمون بگیره باهاشون از خنده کجان؟
اصلا میشه خندیدید؟
چطور بخندیم با این بلاهایی که سر کشورمون بارید؟
اصن تو این هوا نباید موند تو خونه:/
افسردگی محضه:/
دقیقا دوباره رسیدم به اون نقطه که لازمه به خودم یادآوری کنم
کیستم؟از کجا آمده؟به کجا میرم؟آمدنم بهر چه بود؟و کیست مرا یاری کتد و ازین حرفا
صفره صفر
لازمه هر چند وقت یه بار از خودمون سوال کنیم چرا زنده ایم؟
نرسیم به اون روز که جوابی نداشته باشیم براش..
+میدونم چرت و پرت گفتم
هی نوشتم و پاک کردم..اینو نوشتم و دیگه پاک نکردم
- ۴ نظر
- ۳۰ دی ۹۸ ، ۰۲:۲۱