رویای صادقانه ی وحشیانه
دیشب بعد از مدت ها یه خواب عجیب و دلهره آورِ با جزئیات دیدم،
خواب دیدم استاد ریاضی ۲ مون تو حیاط مامان بزرگم اینا نشسته داره برگه های امتحان و تصحیح میکنه،یهو صدام کرد گفت بیا بشین پیش من، برگمو اورد بیرون جلوی همه ی بچه ها شروع کرد به غر زدن، تو خواب قلبم بوم بوم میزد:/
بهم گفت این چه طرز امتحان دادنه؟مگه من نگفتم بنویسید مشبتی ؟تو چرا نوشتی مجتبی ؟؟
منم گفتم آخه استاد مجتبی درسته، مشتبی میخونیمش:/
گفت من کاری ندارم چی درسته، من همونی که بهتون درس دادم و میخوام
بعدشم گفت من برگتو بهت نمیدم ، باید بابات بیاد من بهش بگم این چه دختریه شما دارید بعد نمرتو بدم:|
یادمه ۱۵ شده بودم ولی استاد ول کن نبود:))
+تعبیرش اینکه امروز نمره های ریاضیمون اومد://
++نپرسید مجتبی یا مشبتی چه ربطی به ریاضی ۲ داره که خودمم نمیدونم:دی
- ۹۹/۰۵/۰۱
سلام.
مجتبی مینویسیم مشتبی میخونیم؟!😳 همیشه درست مینویسم ولی خب الان فهمیدم یه عمره اشتباه میخوندم 😅