تودلیجات

هیچ چیز ابدی نیست...باور کن

تودلیجات

هیچ چیز ابدی نیست...باور کن

بده باد ببره غصه هاتو ^_^

منوی بلاگ
شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۲۴ ب.ظ

فقط میگفتم نه اینطور نیست!

سرم داغ کرده بود،از یه طرف به خاطر حرفای جدیدی که شنیده بودم،از طرف دیگه به خاطر اینکه سرمو میکردم زیر پتو تا کسی نور گوشی و نبینه و نفهمه من اون موقع شب بیدارم !قرار بود شب ساعت 10 بخوابم،کشید به 3 صبح.. گوشیم تو شارژ بود..از چشمام اشک میومد به خاطر نور گوشی..

اصلا نمیدونستم چی بگم واسه دفاع...مثل احمقا فقط یه چیزایی می پروندم که همش باهم تناقض داشت.. 

از پاپ گفت که امسال تعداد خیلی کمی رفتن به استقبالش،از ایران گفت..گفت مردم ذهنشون باز شده...گفت انسان تازه داره به اون درجه از خرد میرسه که به این مسائل فکر کنه و از خرافات دست برداره...

حرف زدیم و بحث کردیم..یه حرف تازه میزد ..ایموجی خنده می ذاشت که از فحش بدتر بود..هیچی نداشتم واسه دفاع،حالم بهم خورد از خودم...دلم میخواست یه چیزی بگم تا دماغش بسوزه بعد ایموجی عینک دودی بذارم..ولی حرف جدیدی واسه گفتن نداشتم..هی میگفتم اینطور نیست،تو درک نمیکنی!گفت این همه دلیل منطقی آوردم فقط یه دلیل منطقی بیار واسه وجود خدا..قفل کردم...گفتم فقط باهاش آرومم،حس خوبی دارم باهاش..


گفتم بعضی از مسولین متظاهر و ریاکار باعث شدن این بد بینیا نسبت به دین و اسلام بوجود بیاد 


گفت اشتباه نکن!اینا متظاهر نیستن...اینا دقیقا قوانین اسلام پیاده کردند و میکنن 


گفتم اسلام میگه پول مردم و بر دارید در برید؟؟


گفت آره...همون طور که محمد از یهویا و مسیحیا پول میگرفت تا اونارو نکشه   


گفتم اینطور نیست!!


یه اسکرین فرستاد از گوگل که تو لینکش در مورد مالیاتی که از یهودیان و مسیحیان برای حفظ جانشان گرفته میشد...دقیق یادم نمونده اسمش چی بود،فقط یه بار از روش خوندم..اسمش جزیه بود فک کنم،هر چی بود اولش ج داشت.. 


 میخواستم بگم حتما حکمتی داشته...ولی چون به نظرم منطقی نبود نگفتم..


گفت ای کاش یه کم شجاع بودی..

 

گفتم یه کم هستم..


گفت نیستی!اگه بودی وقتی ازت خواستم بری دنبالش نمیرفتی کتابای مطهری و بخونی...میرفتی دنبال مسائلی که تضاد دارند با عقیده هات...

اینقدر گفتم و گفت تا خسته شدیم..


و آخرش هم با حرص بلاک شدیم و بلاک کردیم...


ولی کسی که دست خالی میدون و ترک کردم من بودم:/

میدونید گاهی وقتا فکر میکنم نکنه تا حالا هممون خواب بودیم،و جدی جدی همه چی خیال و خرافست...ولی من مطمئنم نیست چون هیچی مثل دعا کردن و شکر گزاری آرومم نمیکنه...دوست دارم برم اول مسیر،دوست دارم خودم بهش برسم ولی نمیدونم چطوری؟!کتابخونمون پر از کتابای مذهبیه ولی اونا هم اول مسیر نیستن...


ای خدا این فکرا چی بود همزمان با کنکور گریبان گیرمون شد؟میخوای امتحانم کنی؟


+هرچی دوست دارید قضاوت کنید:))))

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۱۵
حیات ..

نظرات  (۱۰)

۱۵ دی ۹۷ ، ۲۲:۳۰ آسـوکـآ آآ
من چون تا به حال با کسی سر اعتقادات بحث نکردم نمیدونم چی بگم. اما یکبار یکی از دوستام همه ش می گفت من بت خدا اعتقاد ندارم. وجود نداره و ... من چیزی نگفتم. چند روز بعد یه ماجرایی پیش اومد. یه سو تفاهمی بین بچه های کلاس گ. قسم خورد که " بت خدا من به استاد نگفتم." و من اون لحظا مطمئن شدم که وجود داره. حتی تو دل کسایی که انکارش می‌کنن :)
پاسخ:
این دوست منم از خدا رحم کرد و خداروشکر زیاد استفاده میکرد😁😁
میدونم تو ذات همه هست...ولی خب چه فایده....
میدونی آسوکا راستش گاهی تو وجود خدا هم شک میکنم این در حالیه که همه ی واجبات دینی و انجام میدم..و هر لحظه منتظرم یه بلای آسمانی رو سرم نازل شه😁😅
درمورد یهودیا باید بگم که اونا تو جنگ و دفاع از شهر شرکت نمیکردن، پولی که میدادن حکم خرید سربازی رو داشت. و از قبل دشمنی و شیطنت‌های زیادی علیه اسلام کرده بودند که خودش بحث مفصلی داره.
پاسخ:
آهان،نمیدونستم..ای کاش زودتر میگفتیددد :|
و اینکه‌ مطالعه‌ی کتاب‌های متضاد یا زاویه‌دار با عقایدِ اسلام به خصوص، ذهن و معلومات آدم ر بیشتر و در پایان اعتقادات آدم ر هم محکم‌تر میکنه. باعث میشه بری درمورد شبهات شخصاً تحقیق کنی که اینجا چون اسلام تو هیچ زمینه‌ای کم نمیاره یقیناً دل و فکرت آرام میشه.
پاسخ:
چه خوب که اینطوره...مرسی از نظرت
حتما باید برم دنبالش:)
۱۵ دی ۹۷ ، ۲۳:۲۲ مرتضا دِ
به دوستت بگو لطفا بذار من امسال برای کنکور از خدا استفاده هام رو ببرم بعدش بیا ازم بگیرش این باور بی دلیل رو . هوم ؟ :)
پاسخ:
دقیقا زدید تو هدف:))
ولی اون نمیتونه این باور و ازم بگیره..مگه الکیه؟:/
بعدشم دیگه دوستم نیست:|
۱۵ دی ۹۷ ، ۲۳:۳۷ مرتضا دِ
چجوری پس میتونه مزاحم خوابت بشه! 😂😐
پاسخ:
خب اون موقع دوستم بود،حالا نیست:|
۱۵ دی ۹۷ ، ۲۳:۴۸ مرتضا دِ
باشه حالا :)
اگه روزی سه دقیقه برای مطالعه این چیزا وقت بذاری اما هر روز. کافیه برات
سه دقیقه میشه دو بار خوندن از روی یه فیش :)
پاسخ:
سه دقیقه که کتابو باز کنم ببندم تموم میشه:)
یک ربع یا ده دقیقه معقوله
خب من فیش آماده ندارم که:/
۱۶ دی ۹۷ ، ۰۰:۰۴ مرتضا دِ
الان متوجه نشدی این تبلیغ بود که بیای فیش نگار رو  بخونی د!؟ 😏😂
پاسخ:
چرا یه چیزایی فهمیدم:))
منتظر بودم تعارف کنید:|
فیش بدون نظراتش به درد شوهر عمم میخوره😂
۱۶ دی ۹۷ ، ۱۱:۳۲ مرتضا دِ
با هم بیایید :)
پاسخ:
حتما
هرچند که ما هر روز اونجاییم :))
۱۶ دی ۹۷ ، ۱۱:۳۸ مردی بنام شقایق ...
سلام

من از ظرف شستن متنفرم
ولی جذاب ترین کار شب امتحان برام همین ظرف شستن بود.

یکی از بدترین بحران های روحی و فکری و هویتی رو هم سر همین کنکور لیسانس پشت سر گذروندم.
ینی سن ادم به جایی میرسه که این قضایا مهم میشه ولی از بخت بد باید بشینه مزخرفات کنکور رو بخونه.


+
حداقل یه سرچ میکردی خب درباره این چیزا :)
پاسخ:
سلام 
بله متاسفانه،موقع درس و امتحان همه چی شیرین میشه:))
همین تابستونی که گذشت حوصله ی هیچ کاری نداشتم،الان حوصله ی همههه چی دارم:/


+هرچقدر هم که سرچ میکردم، اطلاعاتم به پای اطلاعاتی که آون واسه دفاع از خودش داشت نمیرسید..
۱۷ دی ۹۷ ، ۰۷:۵۳ هیوا جعفری
هر اعتقادی که دلت می خواد می تونی داشته باشی نه بی اعتقادی اونا می تونه اثبات بشه نه اعتقاد تو ابن فقط یه انتخابه، اونا با اطلاعاتشون فقط گیجت می کنند. با یکیشون که بحث کردم و سند موثق آوردم شروع کرد به انکار و تو بی خردی و این حرفا... حالا منم اعتقاد ندارما ولی خواستم بگم که حرفاشونو اصلن مهم ندون
پاسخ:
اون منظورش بی اعتقادی بود و واسش دلایل خودش و داشت 
نه اینی که من باهاش بحث کردم آدم با سوادی بود و با حوصله جواب میداد،از نظر انسانیت و اخلاقی هیچ مشکلی نداشت،از همینش حرصم میگیره :/
چی بگم والا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی