تودلیجات

هیچ چیز ابدی نیست...باور کن

تودلیجات

هیچ چیز ابدی نیست...باور کن

بده باد ببره غصه هاتو ^_^

منوی بلاگ
پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۴۲ ب.ظ

فقط خاطرست که میمونه..

من به شدت آدم خاطره بازیم،یعنی حتی از شنیدن خاطره ی تکراری خوک دیدن بابا در کوه برای بار هزارم هم سیر نمیشوم،عاشق نشستن و چای خوردن کنار عمو صمد هستم وقتی با آب و تاب از ماجرای های سفر با تریلری به بندر و گرجستان و عراق و باکو تعریف می کند.عمو صمد همیشه شیرین حرف می زند حتی اگر شکمش روز به گنده تر و پک های سیگارش روز به روز عمیق تر شوند،او خوب بلد است شب های بلند پاییزی در خانه ی مامان بزرگ را کوتاه کند حتی اگر خون در رگ هایش با کمک فنر در جریان باشد،قلبش ناراحت و صورتش خندان است حتی اگر با حقوق ناچیز از کار افتادگی زندگیش را سر کند..

سیبیل هایش!سبیل های جوگندمی اش آنقدر مرتب و کشیده و بلند است که به قول خودش بهنام بانی باید جلویش لونگ بیندازد...

من دوستش دارم مهم نیست اگر او و بابا اکثر حرف های هم را تکذیب می کنند،و گاهی به خاطر تفاوت سبک تفکر بحثشان بالامی گیرد،هرچند در آخر با جمله ی" باجناق که نشد فامیل  " هردو مثل پسر بچه های 7 ساله می خندند و همه چیز یادشان می رود.

من هر بار که ماجرای خاستگاری مامان و بابا را می شنوم مثل همان بار اول غش غش می خندم و در دلم اعتماد به سقف و جسارت بابا را که در حضور ریش سفیدان و پدر بزرگ و پدر پدر بزرگ  تنهایی و با لفظ قلم بحث مهریه و شیربها را میکرد ستاره دار میکنم..مامان همیشه می گوید من اون شب از استرس سکته ی ناقص و زدم اون وقت آقا رفت بود بالای منبر:/

ای کاش میشد همه ی این خاطرات را با لحن خودشان تعریف کنم،هرچند که من برعکس فوامیل حتی یک سر انگشت مهارت خاطره گویی و حتی لطیفه گویی ندارم.

باشد که خاطره بسازیم و به جابذاریم:)


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۲۵
حیات ..

نظرات  (۴)

۲۵ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۰۸ فتل فتلیان

من جوک بلد نیستم بگم ولی خاطره رو تقریبا خوبم

من دلم می خواد کل ماجراهایی که مادرم برام تعریف کرده که از شروع زندگیشون له اینور بوده رو تبدیل کنم به یه کتاب  بنظرم خیلی عالیه حتی اگه بشه بتونم فیلمنامش بنظرم خیلی خوب بشه

پاسخ:
این مهارتارو میشه تقویت کرد،بعضیا استعدادشو دارن،ولی در کل ذاتی نیست:)منم دارم تقویت میکنم:/
بعضی از خاطرات واقعا جذابن،اصلا بعضیا زندگیشون کلا داستانه!
مادر من خاطراتشو سانسور شده تعریف میکنه،هرجا رو دوست نداشت نمیگه :/

من هم اصلا استعداد خاطره گویی ندارم
شاید بقیه درک نکنن ولی خیلی زجرآوره! مگه نه؟
پاسخ:
اره،خیلییی:/
ولی قابل ترمیمه:)))
۲۸ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۰۵ مردی بنام شقایق ...
اسم خاطره رو میشنم یاد حاج آقا خاطره خدابیامرز می افتم :)


خاطره گویی خوبی ازون بهتر خاطره نویسیه

بعضی وقتا خاطرات دوران جوونیمو تو وبلاگ یا نشریه یا جاهای دیگه میبینم خودم تعجب میکنم!!!
پاسخ:
:))
خاطرات قدیمی و خوندن یاگوش دادن بهشون از همشون شیرین تره:)
باشد که خاطره خوب بسازیم و به جا بذاریم 
پاسخ:
باشد باشد:)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی